توئی مخصوص هر حمد وستایش
نه صورت لاله رو صورتگر انجا
تو با این چشم و ابرو تیره مژگان
میان چهره دولت و ملت نمانده یک نشان از آدمیت
در این دنیای ماشینی
مکش اسب و مکن زینش میآور بر در دلبر
دویدی از در کمان ابرو کشیدی هوایش مرغ دل از جان
صد وکیل و وزیر و مدیر
اگر صحرای سوزان است اینجا
علی آب و علی آتش علی کوه و علی دریا
شیخ و شاب و مرد و زن سرمشق زهرا و علی
زنی همتای زهرا من ندانم گلستانی چو او پر گل ندانم
چه گلزار ادب پژمرده گردید پس آبش حسین آمده گردید
جمله عالم به حال کشتگان آل پیغمبر در این صحرا گریست
کوی زینب کوی شرم و عفت است
گهی با مهر رخ شب را دریدی
جهان از فقر و بی چیزی همی نالد همی گرید
چه شد آن قد چون شمشادت ای یار
هوای وصل شیرین عمر شیرین
ره ابلیس ره رنگ است و نیرنگ
اللهم صل علی محمد و آل محمد قسمت ,بیست ,قسمت بیست منبع
درباره این سایت